- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام محمد باقر علیه السلام
منـم که زنـده نـمـودم خـدا پـرستی را منـم که شیـخ و مـرادم تـمام هستی را منـم که زنـده نـمـودم عـلـوم قـرآن را کـشانـدهام به تمـاشا بهـشت ایـمـان را مـنـم کـه زنـده نــمـودم قـیـام جـدّم را مـنـم که زنـده نـگـه داشتـم مـحـرّم را در اوج عـرش مقـامی رفیع دارم من و غـربـتی چو غـروب بقـیع دارم من منم که سنگ مـزارم پر کـبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهـراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری است شمیم غربت من در دل منا جاری است هـزار حـرف نگـفـتـه مـیـان دل دارم هـــزار درد نـهــفـتـه مـیــان دل دارم هزار حرف نگـفته ز ماجـرای حسین چقدر روضه گرفتم فقـط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزهها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسلهها یک به یک قطار شدند به روی ناقـۀ عـریان همه سوار شدند چه زلفها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرفها که دراین کوچهها شنیده شدند هـنـوز قـصّـۀ بـازار شـام یـادم هـست هـنوز سنگ سرِ پـشت بـام یادم هست چه نالهها که در این سینهها بریده شدند چه مویها که سر هر گذر کشیده شدند هـنوز قـصّۀ آن نـیـزه دار یـادم هست صدای دخـتـرکی بیقـرار یـادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز خاطر من زخم سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین سه ساله بود ولی پیـر عـشق بـابا بود سه ساله بود ولیکـن شبـیـه زهـرا بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
تشبیه و استعاره به وصفت نیاز نیست این واژهها به وصف غمت چاره ساز نیست دیگر به گِل نشسته کلام و عبارت است آقا تـفـضّـلی کـه زمـان اشـارت است فـرهـنـگ نـامـۀ غــم و انـدوه کـربـلا ای مـسـتـنـدتـریـن سـنــد داغ نــیـنــوا از کـودکی تو بـار امـانت کـشـیـدهای انـــدازۀ تـــمــام فـــلـک داغ دیــدهای خورشید هم به گرمی داغ دل تو نیست ایوب را توان غم و مشکـل تو نیـست تو چهارساله بودی و در اوج کودکی دیدی به نیزه رأس عزیزان یکی یکی تو چهارساله بودی و صد درد دیدهای دشمـن مـیـان خـیـمـۀ بـیمرد دیـدهای تو چهارساله بودی و شب گریه دیدهای گهوارهای که برده شد از خیمه دیدهای تنها امیـد و دل خـوشی تو حـسین بود دیدی که اوفـتاده به تـیر و سنـیـن بود تو قلب شرحه شرحۀ احـساس دیدهای از دور جـســم پـارۀ عــبـاس دیــدهای هـم بــنـد نــازدانــۀ بــابــا رقـــیــهای تـو کـیـنـه دار ظـلـم یـزیـد و امـیـهای در مجـلس شـراب که جـای شما نبود جـای شما که گـوشۀ ویـرانـهها نـبـود از عمه درس صبر و رضایت گرفتهای از خطبهاش تو درس ولایت گرفتهای از کودکی تو یـاد گرفـتی به اوج درد هرگز کسی نمیشـنود گـریههای مرد نَـبوَد عجـب که بـاقـر عـلـم نبی شدی در این مـقـام بـا نَـفـَس زیـنـبـی شـدی یـا بـاقــر الـعــلـوم اگـر بـیلـیــاقــتــم من دعـبـل شـمـایـم و بـنـمـا شـفـاعـتم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
لبم شهد و دهانم چشمۀ فیض و کلامم جان سزد با جان خود ریزم به خاک پای جانانش امام پنجم و معصوم هـفتم حضرت باقر که تا شام ابـد بـادا سلام از حیّ مـنانـش لقب باقر، محمّد نام او، کـنیه ابا جعـفـر تعالی الله از این کنیه و از این نام و عنوانش رجال علم از صبح ازل، مرهون گفتارش جهان فضل تا شام ابد، مدیـون احسانش سجود آورده خلقت از پی تعظیم بر خاکش سلام آورده جابر از رسول حُسن سبحانش عجب نبود اگر در باغ رضوان پای بگذارد اگر در حشر، شیطان دست خود آرد به دامانش عجب نی گر شفا بخشد نگاهش چشم جابر را که هر کس درد دارد خاک کوی اوست درمانش چراغ روشن دلهاست قبر بی چراغ او چه غم گر نیست شمع و آستان و سقف و ایوانش نسیمی از بقیعش روح بخشد صد مسیحا را سزد بر کسب فیض از طور آید پور عمرانش ضریحش کعبۀ دل بود و ایوانش بهشت جان الهی بشکند دستی که آخر کرد ویرانش شنیدی لال شد یک لحظه دانشمند نصرانی میان جمع در پیش بیان و نطق و برهانش کیام من تا ثنای حضرتش را خوانم و گویم خـدا باشد ثنـاگویش، نبی باید ثـناخوانش فروغ دانشش بگرفت چون خورشید، عالم را که هم انوار ایمان بود و هم اسرار قرآنش گهی دادند در اوج جلالت نسبت کفـرش گهی بستند بهـتان و گهی بُردند زندانش ولی عصر در شبهای تاریک است، زوّارش تمام خلـق عالـم پشت دیـوارند مهـمانش کنار قبر او جـرأت ندارد زائری هرگز که ریزد قطرۀ اشکی بر او از چشم گریانش مگو در روضهاش شمع و چراغی نیست، میبینم که باشد هر دلی تا بامدادان شمع سوزانش به عهد کودکی از خورد سالی دید جدش را که مانده روی زخم سینه، جای سم اسبانش اگر در روز محشر هم ببینی ماه رویش را نشان تشنگی پیداست بر لبهای عطشانش دوید از بس که با پای برهنه در دل صحرا کف پا شد چو دل مجروح، از خار مغیلانش دریغا آخر از زهر جفا کردند مسمومش نهان با پیکرش در خاک شد غمهای پنهانش بوَد در شعلۀ جانسوز، نظم «میثمش» پیدا غم نـاگفتـه و سـوز دل و رنج فـراوانش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
ای جلوۀ حق در تو عیان حضرت باقر مدح تو فـزونتر ز بـیان حضرت باقر شاهـان هـمگی سائـل درگـاه رفـیعـت ای پـادشـه پـادشهـان حـضـرت بـاقـر باید که کـنـد فـخـر گـدای سـر کـویت بر جمله سلاطین جهان حضرت باقر تو حجت داداری و دشمن به چه جرمی با زهر تو را کُشته چنان حضرت باقر در مـاتـم تو ای گـل گـلـزار حـسیـنـی گـریـنـد همه عـالـمـیـان حضرت باقر افـسوس که زد آتش زهـر ستم خـصم یکباره تو را شعله به جان حضرت باقر فریاد که از سوزش آن زهر شرربار رفته ز تنت تاب و توان حضرت باقر خون شد به دلت چونکه همه عمر شنیدی از دشمن و دوست زخم زبان حضرت باقر از کودکیات ظلم و ستم دیدی و کردی در سینه غم خویش نهان حضرت باقر بـا خـاطـرههـای سـفــر شــام هـمـاره بود اشک تو از دیده روان حضرت باقر هم پای رقـیـه چو روی خـار دویـدی مانده به کفت پات نشان حضرت باقر جانت به لب آمد به ره شام چو دیـدی تو رأس حسین را به سنان حضرت باقر
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مـن از تـبـار بـاقـرم مـردم بـدانـیـد دل بـی قـرار بـاقــرم مـردم بـدانـیـد مست و خـمـار باقـرم مـردم بدانـید امــروز یــار بـاقـرم مـردم بـدانـیـد فــردا كــنـار بـاقـرم مـردم بـدانـیـد دست از غـم او تا قـیامت بر نـدارم ای كهكشان ها آسمان ها در مدارت عـرش خدای لم یزل هم بـیـقرارت خـتم رُسُل كرده سلامش را نثـارت بیچـاره تر از من نداری در كنارت دارم درون سیـنـه ام شـوق زیـارت كی میشود سر بر مـزار تو گذارم ای ابـتـدای روضـه ها از خـانـۀ تو ای هـیـأت عـشـاق در كـاشـانـۀ تـو قـلـب تــمـام قــدسـیـان دیــوانـۀ تـو بـار تـمـام صحـنـه ها بـر شـانـۀ تو شـد این دلـم آبــاد از خـمـخـانـۀ تـو من حاجتی جز مردن از عشقت ندارم شـكـر خـدا امشب پـریشان تو هستم مانـند زهـرا دیـده گـریـان تو هستم دلـدادۀ آن بیـت الأحـزان تو هـسـتـم تـقـدیـر بوده اینكه حـیران تو هستم دلسوخته، از داغ سوزان تو هـسـتـم پس كی غم تو میكشد بر روی دارم امشب تـفـأل میزنم بر چـشمهـایت مثل مزارت مانده خلوت روضههایت شکر خدا من روضه میگیرم برایت جـانم شود ای کاش آقـا جان فـدایت آتش زده زهر جفا بر دست و پایت ای كاش پای غصه هایت جان سپارم ای سـوز آه سیـنـۀ تو آسمـان سـوز بر ما عطا فرما كمی ای مهربان سوز قبر غریبت روضه ای داغ و نهان سوز ای خاطرت آزرده از یك ظهر جانسوز بر چشمهایت چند عكس خانمانسوز امشب بـیـاد خـاطـراتـت لالـه زارم قـوم پـیـمـبـر را همه گـمـراه دیـدی آنچه نـدیـده هیـچ چـشمی، آه دیـدی در بـیــن آتـش ذكــر یــا الله دیــدی چـنـدین سـتـاره در مـدار ماه دیدی یك یـوسف بی سر میان چـاه دیـدی میگفتی از این غم هماره بیقـرارم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
هر جـا کـلاس درس شما برگـزار شد با شور و شوق روح الامین رهسپار شد هر حرف غیر حرف شما فانی است، شُکر حرف شماست بین کـتب مانـدگـار شد یا باقـرالـعـلـوم، فـقـط با کـلام تـوست افـکـار پـوچ مرجـئه* بی اعـتـبـار شد ای قـیـمـتی ترین گـهـر دین بگو چـرا سهمت مزار خاکی از این روزگار شد؟ آن زین زهر خورده چهها کرده با شما آثـار مــرگ در بـدنـت آشــکــار شــد آقـا شـنـیـده ایم که از دست زهـر زود جـسمـت ورم کـرده دلـت داغـدار شد جسمت ورم که کرد؛ دلت رفت کربلا آن خاطـرات له شده رویت هـوار شد بر تن سـری نبود ولی جـدتـان حسین ده اسب تازه نعل به سمتش قـطار شد از دستـبـاف فـاطـمـه بر پیکـر حسین پـودی نماند و پیـرهـنـش تـار تـار شد تقصیر شمر بود که سر روی نیزه رفت زینب به روی ناقـۀ عـریان سـوار شد
: امتیاز
|
زبانحال امام محمد باقر علیه السلام قبل از شهادت
در دو روز زندگی غربت فراوان دیدهام بـارها از پیکـر خود، رفـتن جـان دیدهام از غروب روز عاشورای سال شصت ویک بر دل زهـرایـیام زخـمی نمایان دیدهام حج نیـمه کارهام کامل شد و در کـربـلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیدهام در مـنـا آب گـوارا دست زائـرها دهـیـد حاجیام را در ته گودال عطشان دیدهام زین اسبم را چرا آلوده بر سَم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیدهام شرمساری غیـور خیمه را حس کردهام بر روی مشک عمویم جای دندان دیدهام خنده های حرمله خیلی دل ما را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیدهام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خوردهام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیدهام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتادهام آن قدر در پای خود خار مغیلان دیدهام چـشم من بر آیۀ شـقّ القـمر افـتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیدهام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خـیـزران را بر لب قـاری قـرآن دیدهام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عـمّهام را بیـن نامحـرم پـریـشان دیدهام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عـمۀ هم بازیام را کـنـج ویـران دیدهام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
منم که عالم هستی گدای کوی من است منم که کعبه دمادم به طوف روی من است منم که کوثر و زمزم نمی ز جوی من است منم که باغ جنان مست عطر و بوی من است مـنـم که زادۀ پــورِ حـسـیـنِ زهــرایــم مـنـم کـه بـر هـمـۀ عـالـمـیـن مــولایـم منی که کل وجودم پر از خدا شده است به کودکی دل من با غم آشنا شده است دلم پُر از غـم جانسوز کربلا شده است به پیش دیده من سر به نیزه ها شده است چگونه شرح دهم من غمی که بر ما رفت فقط همین، سر اکـبـر میان سـرها رفت چگونه شرح دهـم حـال زار قـافـلـه را چگونه شرح دهم های و هوی و هلهله را چگونه شرح دهم خـنده های حرمله را چگونه شرح دهـم رد پـای سـلـسـله را چگونه شرح دهم روی نـیـزه قـرآن را چگونه شرح دهم خـیـزران و دندان را منم که نو گـل پرپر به چشم خود دیـدم منم که حنجر و خنجر به چشم خود دیدم منم که پیکر بی سر به چشم خود دیدم منم که غارت معجر به چشم خود دیدم چه گویم از غـم خلخـال و جامـۀ پـاره چه گـویـم از غـم جـانـسوز طفل آواره
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای حجـت الله بـر زمیـن بـر مــا امـام پــنـجـمـیـن شهادت تـو، سـوز بـکـای مـا شـد شـور طـنـین، یا لـیـتـنـای مـا شـد
: امتیاز
|
زمینه شور سینه زنی شهادت امام باقر علیه السلام
ســلام کـلّ افــلاک به محضر تو مـولا مـحـبـت تـو بــاشـد تـمـام هـــسـتـی مـا تـو بـاقـرالعـلـومـی منـم گــدای کـویـت بُوَد همیـشه هر جـا روی دلم به سـویت مـولا امامِ باقر؛ مـولا امامِ باقر (۲) ********************** سیـنـه زنان داغـت همیشه بی قـرارنـد به قلب عـاشقِ خود شـور مدیـنـه دارند دلــم بـگــیــرد آقــا دم همه دم سُراغت فــــدای آن مــــزارِ خاکی و بیچراغت مـولا امامِ باقر؛ مـولا امامِ باقر (۲) ********************** عــنـایــتـی کـن آقـا دلـم شـود خــدایـی شـوم شبـیهِ خـوبان شـهـیـد کــربـلایـی گـریـه کـنـم به یـادِ لالـۀ گـشـتـه پـرپـر سـیــنـه زنــم زداغِ تنی که گشته بیسر حسین عزیز زهـرا؛ حسین عزیز زهـرا(۲)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
الا ای کـه نــور خــدایـی ز رخسار تو گشته ظاهر عـقـایـد و انـدیــشـه زنـده شـد از مکـتـب قـالَ باقـر جواب کـرامات و خـوبی بگو از چه شد زهر کینه توجان دادی و درعزایت شـده کــربــلایـی مـدیـنـه الا ای دو عـالـم حـزیـنِ عـزایت غـریـبِ مـدیـنـه بـمـیـرم بـرایـت باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴) *************************** فـدای مــرام و خـصـالـت وُجــودِ هـمـه عـاشـقـانـت دعـا کرده ای بر کسی که به تو کرده ظلم و اهـانت ببین دل پریشان ومضطر ز مرثـیـهات مـرد و زنها عـزای تو چون آتشی شد به جـان و دل سینه زن ها مـلائـک به پـایِ غمت غصه دارند وبا روضههایت هـمه بی قـرارند باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴) *************************** الا ای که بـا نـوحـه و دم رسیـده به گـردون نوایت بـیـا و بـگـو بـر محـبـیـن ز داغِ دل نـــیـــنـــوایــت بـگـو از سرِ رفـته بر نی بـگـو از دل پُــر بـهـانــه بگو از رخ خورده سیـلی بــگــو از غــمِ تــازیــانـه بگو ایکه جانت شد از غصه بر لب چه آمـد چـه آمـد سرِ عـمـهّ زینب باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴)
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مـا در بهشت مـرغ غـزلخوان باقـریم در گـوشهای ز صحـن شبستان باقریم بـوسـه زنـان پــای غــلامـان بـاقـریـم بیـچـارهایـم و دست به دامـان باقـریـم آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که هـمـواره زیـر بـارش بـاران بـاقـریـم از داغ قـبـر خـاکـی او لطـمه میزنیم بر سیـنـه و به سر زده گـریان باقریم یکـتـا امام اهـل نظـر یک نظـر فـقـط آقـا نمیکنی تو ضرر یک نظر فـقط گرد و غـبار قـبر شما بهتر از بهشت یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت من که ز تو بهـشت بریـنی نـخـواستم از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت شمعـی کـنـار پنجـرههای بقـیـع نیست گـریه کـنـار پنجـرهها بهتـر از بهشت در خواب هم برای تو گـنـبد نساخـتیم اصلا چـرا برای تو مـرقـد نـساخـتـیم از این به بعد روضۀ ما میشود شروع با خـاطـرات کـربـبـلا میشود شروع با اشک و سوز و آه و نوا میشود شروع دارد عـزای اهـل ولا میشـود شروع چون گریههای آل عبا میشود شروع خونریزی از دو چشم شما میشود شروع این مـاجـرا بگو ز کجا آب میخـورد قـصه ز ظلم آن خـلـفا میشود شروع جسمی میـان آن در و دیوار مانده بود ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود با پنـج سال سن سرِ بر نـیـزه دیـدهای در زیـر نـیـزهها تن در خـون تپیدهای مثـل رقـیه مثل سکـیـنـه به شهـر شام تو مـزههای ضرب لگـد را چـشیدهای پـای بـرهـنـه بـا تن زخـمـی دویـدهای از روی خـارهـای بـیـابـان پــریـدهای رقاصه ها به دور شما تاب خوردهاند دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیدهای روضه تمام و این دلمان غرق در غم است این اولین گـریـز به مـاه مـحـرم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای انس وجان محصّل دانشسرای تو وی نُـه سـپـهـر گـوشـۀ دارالـولای تو جـابر شـفـا گـرفت ز دست خـداییات جبریل فیض میبرد از خـاک پای تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دوّمین محـمّـد و ای پنجـمیـن امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احـمـد و فـرزند چار امام وصف تو را نگفته خدا جز به افـتخار نام تو را نـبرده نـبـی جـز به احـتـرام هم ساکنان عـرض به پـایت نهاده رخ هم طایران سدره به دستت همیشه رام حکـم خـدا به هـمّت تو گـشتـه پـایـدار دین نبی به دانـش تو مـانـده مـسـتـدام با آنهمه جـلال و مـقـامی که داشـتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علیالدوام گه دیـد چـشم پـاک تو بـیـداد از یـزید گـاهی شنـید گـوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کربو بلا بودهای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردنـد در خـرابـۀ شـامت بـدان مـقـام گر کـف زدنـد اهـل ستم پیش رویـتان گـر سنگ ریخـتند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آندم که گشت عـمر شـریف شما تمام داریم حـاجـتی که ز لطف و عـنایـتی بر قـبر بیچـراغ تو گـوییم یک سلام «میثم» هماره وصف شما خـاندان کند ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دیـن من کـلام تو یا باقـرالعـلوم ای بیکـران مقـام تو یا باقـرالعـلوم احمد که جانِ ما همه قربان مکتبش داد همچونان سلامِ تو یا باقـرالعلوم صد چون مسیح و صد چو خلیل ای امام عشق پـاشَـد به احـتـرام تو یا باقـرالعـلوم ما شیعه گشتهایم وغلامان بر درت از لـطـف مـستـدام تو یا باقـرالعلوم بالله که بوده حـرف تمامیِّ دشمـنان شـرمنـده از مـرام تو یا باقرالعـلوم در این زمان که دل نشود بیتِ عاشقان افـتـاده دل بـه دام تو یا باقـرالعـلوم با دست با کرامتت ای نجلِ مصطفی قـلبـم شده ست رام تو یا باقرالعلوم در شامِ پر کشیدنت ای مرد با وقار دل پَر کـشد ز بـام تو یا باقـرالعلوم در بین روضهها چه بگویم؛امان ز شام نـالان شدم ز شـام تو یا باقـرالعلوم از شمر بیحیا و ز خولی وحرمله بهـتر بود هـشام تو…یا باقـرالعـلوم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
بـاز روزیِّ مـا غــم اسـت آقـا اشک با دیـده مـحـرم است آقا فـرصت گـریـه بـا امـام زمان بـاز امـشـب فـراهـم اسـت آقـا پای آن غصهها که خوردی تو من اگر جـان دهـم کم است آقا تــو عــزادار کــربـلا هـسـتـی تا که این عـالم، عـالم است آقا آری آری شـب عــزای شــمـا پــیــشــواز مــحــرّم اسـت آقـا تا قـیـامت به پـیـش چـشمانـت رأس بـر نـی مُـجـسّم است آقا چـشـم تو یاد کـربـلا دریـاست هـمۀ روزهـایت عـاشـوراست میروی یـاد کـودکـی از حال پـیـر کـرده تـو را غـم گـودال یــاد آن خــاطــرات بــارانــی شـده کـربو بـلا مـنا، ده سال با غرورت چه کرده مرد صبور؟ غـارت گـوشـواره و خـلـخـال داشت در بین خیمهها میسوخت پــدرت از خــجـالـت اطــفــال با تو گـفـته چه قـدر اسرار از دفـن آن پیکـری که شد پامـال وای از این اتـفـاق، هم بازیت پیـش چـشمـان تو شده بـیبـال کربلا، کوفه، شام در دل توست روضههای رقـیه قـاتل توست
: امتیاز
|
زبانحال امام محمد باقر علیه السلام قبل از شهادت
بـار بـلا به شـانـه کـشـیـدم به کـودکـی ازصبح تابه عصر چه دیدم به کودکی از خـیـمـه گـاه تا تـه گـودال قـتــلـگـاه دنـبـال عــمّـههـام دویــدم بـه کـودکـی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فـریـاد الـفــرار شـنـیــدم بـه کــودکـی عـمّه اگرچه درهمه جـا شد سپـر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آنشب که در خـرابه سر آمد میان مان چون عـمّهام رقـیـه خـمیـدم به کودکی با کعـب نـی لباس همه پـاره پـاره شـد بـدتـر ز اهـل شـام نـدیـدم بـه کـودکـی یک سرخ مو ز قافلۀ ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست مـن آسـتـیـن صبـر جـویـدم به کودکی
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
دلـم در مـدیـنـه زائـر شـد عـزای حضرت بـاقـر شد گـشتـه پـرپـر گـل یـاسمن تـسلیت حـجـت بن الحسن واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** گـشتـه مسموم کـیـنه مولا به جنت نوحه گر شد زهرا دل به غـم مبتـلا گـردیـده مـدیــنـه کـربـلا گـردیــده واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** چشم دل خونفـشان داغت فاطمه نوحه خـوان داغت عزیزم از چه مضطر گشتی مثـل آلالـه پـرپـر گـشـتـی واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** به قـربـان دو چـشم تـرت ورم کـرده چرا پـیـکـرت چونکه دل بر غم تو دادم یـاد بـازوی خـود افـتــادم واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** شکست از ضربهای پهلویم ورم کرد از جـفـا بازویم ستـم بین دیـوار و در شد گـل نشکـفـتهام پـرپـر شد واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
شد دل عـالم پـریشان و حـزین در عـزایت ای امـام پـنجـمـیـن ای شهـیـد زهـر کـیـنـه الـسلام چـشـمـۀ نـور مــدیـنـه الـسـلام سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ******************* باقـر العـلـمی و نـور سـرمـدی لالـه ای از بـوسـتـان احــمـدی تـو قــمـر در آسـمـان رحـمـتی مصحـف اله را بیـان رحـمـتی گرچه بر خون شریعت تشنه بود بر تن اسلام همچون دشنه بود سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) دشمن از ضربه زدن ناکام شد قـال بـاقــر حـافـظ اســلام شـد ای فـدای داغِ بـر دل حاکیات ای به قـربان مـزار خـاکـیات در عزایت رزق ما درد و غم است هرچه گریم در عزای تو کم است سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ای تـمـام هستـیت وقـف هـدف وقف راه دین و قرآن و شرف دیــدۀ آفــاق شـد؛ گــریــان تــو مقـتـدای عشق، جان قـربان تو ای امـام پـنـجـم، ای نـور خـدا روضه خوان روضه های کربلا سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ایکه بودی بین مشتاقان عشق یاوران حضرت سلطان عـشق عصرعاشورا جسارت دیدهای بر حـرم ظلم و جـنایت دیدهای بهر ما از صورت نیلی بخوان روضهای از ضربۀ سیلی بخوان سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای عـزیز مصطـفی امامِ باقـر مسمـوم زهـر جـفـا امامِِ بـاقـر واویلا واویلا آه و واویلا (۲ ) ای که شکـافـنـدۀ عـلـم خـدایی تو شاهد روضه های کربلایی ما از شما توشۀ غم را میخواهیم رزق گریۀ محرم را میخواهیم
: امتیاز
|
زمینه شور سینه زنی شهادت امام باقر علیه السلام
پخش سبک یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا جان علی و فـاطمه؛ دلبـند زین العـابدین جانها فدای راهت ای؛ فرزند زین العابدین یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* ای جان من،جانان من؛ ای ذکر تو درمان من میباشد ای وجه خدا؛ خاک تو بر چشمان من بر قلب ما یا سیدی؛ آتش زده سوز غمت مسموم کینه گشتهای؛ گریم به یاد ماتمت یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* فرمانروای عالمین؛ ای بر نبی نور دوعین ای مُحرمِ حجّ عزا؛ ای شاهد داغ حسین در گلشن سرخ وفا؛ دیدی گلی پرپر شده در مقتل خونِ خدا؛ دیدی تنی بیسر شده یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* در قتلگه افتاده بود؛ روح و روان مصطفی سوز دل جـن و مَلَک؛ داغ ذبیحاً بل قـفا رنج مُداوم دیدهای؛ هر جا و در هر مرحله دور و بر تو بودهانده؛ شمر و سَنان و حرمله یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا
: امتیاز
|